تبلیغ 1 اتیه

برای طراحی و کنترل آینده به صورت موثر ابتدا باید گذشته را رها کنید. هرچه بیشتر روی گذشته تکیه کنید و ساکن بمانید گذشته بیشتر آینده شما را به کنترل خود در می آورد و آن را محدود می کند.

 

برای کنترل زندگی می توانید با یک تخته سنگ تمیز شروع کنید. به این معنی که کثافات و زباله های گذشته را دور بریزید و تخته سنگی روی آن بگذارید، این یعنی آنچه را در گذشته برای شما اتفاق افتاده چه در دوران کودکی و یا دیروزی که به همین زودی گذشته و آنچه را از تجارب منفی برای شما اتفاق افتاده چه خرد و چه کلان همگی را به فراموشی و به سادگی بیانگارید. زیرا آن ها تجربه ی گذشته شما بودند و شما حتی می توانید با این احساس شروع کنید که تنها کسی هستید که تا به حال در چنین موقعیتی قرارگرفته است. اما مهم نیست که گذشته شما چه بوده و یا چه کشیده اید و یا چه زمینه ای داشته است. این گذشته می تواند گردابی از احساسات هیجان انگیز منفی که به سوی آینده کشیده شده به شمار آید یا سکویی محکم از موقعیت های مستحکم و ممتاز برای آینده باشد آن هم برای به اتمام رساندن کارهایی که دنبال خود کشیده اید. برای رسیدن به هر کجا که می خواهید بروید ابتدا پاهایتان را محکم روی زمین بگذارید و هر کجا که هستید محکم قدم بردارید.


اتمام رویاها و اهداف مستلزم آگاهی و پذیرفتن این نکته است که کجا هستید، چه هستید و که هستید. در زندگی برای جاودان ماندن حقایق بی چون و چرایی در روزگار وجود دارد. هر کجا که هستید جایی است که اکنون هستید، جایی خوب که مناسب است و باید بپذیرید که لااقل موقتّا همان جا باشید، بدون توجه به این که برای شما در دراز مدت یا کوتاه مدت چه اتفاقی افناده است. با دادن این شانس یا موقعیت به گذشته که در کمین شماست این اجازه را ندهید که به سادگی و سنگینی بار اضافی به شما تحمیل کند. بپذیرید که دقیقا کجا هستید و جایگاه خودتان را قبول کنید.


تصور کنید که در ساحل یک رودخانه پرتلاطم ایستاده اید و تنها راه عبور از روی یکی از سنگ های پوشیده از خزه های لغزنده است. پیشروی فقط از روی سنگ هایی که آب به آن ها حمله ور است آن هم به ارامی میسر است. شروع می کنیم به قدم برداشتن به طرف سنگ بعدی و این چنین است که هر دو پا را روی سنگ لغزان محکم می کنید و بالاترین تعادل را ایجاد می نمایید؛ تعادل و استقامتی که باعث حرکت بعدی شما می شود. تنها نقطه تعادل سنگ زیر پای شماست. در آن لحظه حق انتخاب یا شانس این که جای دیگری باشید را ندارید. شکایت از شرایط و مقتضیاتی که شما را به آن نقطه کشانده، تنها باعث منحرف کردن شما از فعالیتی که برای عبور و رسیدن به طرف دیگر رودخانه به عهده شماست و این تمرکز لازم است.

 

احساس کردن و فکر کردن شبیه به یک قربانی که: چرا من؟ چه کاری کرده ام که سزاوار این عقوبت شده ام؟ و مانند این ها فقط کمک می کند که سرانجام در آب فرو روید. در واقع به طریقی که خود شما تعیین یا انتخاب کرده اید، مثل یک قربانی هستید که شایسته همدردی و دلسوزی است. ذهن خود را از پرتگاهی غمناک و منفی دور کنید، چون شانس از دست دادن آن نقاط عبور را نیز افزایش خواهید داد و کار شما به جهیدن از سنگی لغزنده روی سنگ لغزنده دیگر و سرانجام افتادن و خیس شدن و تلاش کردن دوباره ختم می شود. اما بدون این تمرکز غیر لازم برای آن که بدانید دقیقا کجا هستید و برای تجدید تعادل بعد از هر قدمی توقف کنید می توانید راهتان را از سنگی به سنگ دیگر بدون این که به لغزندگی سنگ ها فکر کنید طی کنید. در زندگی پیدا کردن جای پای محکم از قبول داشتن قبول داشتن خود و شرایط تمرکز موجود به دست می آید. مسئله این نیست که شما چقدر آرزومند این بوده اید که شخص دیگری و یا جای دیگری باشید، موضوع این است که از پذیرش رهبری یا ایستادگی بر سرحرف خود امتناع کرده اید. عجز در برابر شرایط جاری، خشم نسبت به وقایع گذشته و اعمال دیگران، گناه ودلتنگی راجع به رفتار خود و از دست دادن شهامت و جرات و اعتماد به نفس در توانایی ها و تحمل و نیز مطالعه این که در اطراف شما چه می گذرد و اعتراف و پذیرش این که کجا هستید، همه این ها به این معنی نسیت که از مطلوب خود در آینده چشم بپوشید یا آن را رها کنید. این به این معنی است که آسوده یا خوشنود باشید و بر عکس پذیرفتن این کجا هستید شما را در جایی قرار می دهد که کنترل بسیاری را در آینده خود اعمال کنید. زیرا شما با تنها نقطه ی قدرت خود در لحظه موجود عمل می کنید. این روش شما را روی زمان  حال متمرکز می کند. از این به بعد هرگاه خود را پیدا کردید متوجه می شوید که با احساسات و انگیزه های گذشته، انگیزه هایی مانند: خشم، گناه، ظن و گمان و عدم اعتماد به نفس قطع رابطه می کنید.


به خودتان بگویید: من هر جا که هستم آنجاست که هستم. موضوع این نیست که خودتان را کجا و در چه نقطه ای از زندگی پیدا کرده اید بلکه مهم آن است که کوله بار عواطف و احساسات غم انگیز گذشته را به زمین بیاندازید. وقتی این کار را می کنید هر عملی که انجام می دهید و هر تصمیمی که می گیرید انتخاب آگاهانه ی شما خواهد بود. به این که در گذشته کجا بوده اید تکیه نکنید. ببینید در زمان حال کجا هستید و در آینده کجا می خواهید باشید. کمبود ها و کوتاهی های گذشته را به عنوان علتی برای حرکت به کار گیرید نه برای بازماندن از حرکت یا عدم تحرک. اگر کسب و کارتان زیان کرده و یا اگر شغل خودتان را از دست داده اید و در عشق شکست خورده اید، یامقام پیشین خود را دیگر در اختیار ندارید، از اشغال کردن ذهن خود به تکرار چیزهای از دست رفته دوری کنید و راجع به آنچه که گذشته فکر نکنید. گذشته را رها کنید و با زمان حال درامیزید. این انتخاب شماست؛ قربانی شدن یا پیروزی. قربانی شدن برای گذاشته یا پیروزی بر اینده. ازدست دادن و ضررهارا به عنوان نشانه ای که سمبل شکست نیستند مورد استفاده قرار دهید.


برای اینکه موفقیت را تشخیص دهید اولین ضرورت تعریف کردن شکست است. عجز یا شکست، امتناع کردن از ایجاد یک برنامه ریزی و تلاش به سوی به انجام رساندن آن بدون توجه به موانع است. آنچنان که مردم عقیده دارند شکست نتیجه فقدان استعداد، پول، وقت یا سایر منابع نیست. شکست به طور ساده امتناع از پی ریزی اهداف یا انگیزه ها در زندگی است و کوشش نکردن برای رسیدن و انجام دادن کاری بزرگ است. اگر با افرادی که نه هدفی دارند و نه انگیزه ای برای موفق شدن صحبت کنید در می یابید که زندگی آنها نه هیجانی دارد و نه مقصودی. آن ها احساس وا مانده ها یا شکست خورده ها را دارند. مهم نیست چند بار برای بالا رفتن از قله سقوط کرده اید مهم آنست که احتمالا بالاخره به قله ی کوه برسید. این چند بار که بالا رفتید و دوباره حرکت کردید اهمیت دارد. سعی کردن یعنی عدم شناخت از جواب مثبت دادن، به کنار گذاشتن و دست کشیدن از کاری به جای اینکه برخیزید و حرکت کنید شکست وقتی اتفاق می افتد که برای ناتوانی خود نسبت به موفق نشدن بهانه بیاورید. سعی کردن چیزی مثل دروغ گفتن، دروغ به خودتان راجع به آنچه انجام میدهید. به جای کشیدن یا بهانه آوردن و گفتن سعی کردم از خودتان سوال کنید که انتخاب صحیح من کدام یک از این ها بوده است؟ قدم بعدی من چیست؟ سپس بهترین را انتخاب کنید و ادامه دهید. همه زندگی انتخاب است. اگر اجازه دهید که آن اتفاق بیفتد متوقف خواهید شد. سعی کردم چیزی نیست جزسنجاق کردن یک مدال تلقینی روحی بر سینه خود برای درنگ و تاخیر داشتن در مسیر رسیدن به هدف این را بپذیرید.


از بازده منفی برای دوره های صحیح و مثبت استفاده کنید.(شکست پایه پیروزی است.)
شما با حرکت برنده می شوید نه باسعی کردن. وقتی دانشمندان ناسا موشکی را به فضا پرتاب می کنند، دلسرد نمی شوند و نمی گویند خوب سعی کردیم حالا دیگر برگردیم منزل و فضانوردان آن بالا را فراموش کنیم. آن ها تغیراتی ر ابرای درست رفتن و به موقع برگشتن انجام می دهند. موشک از طریق کوشش صحیح و مداوم به مقصد خود می رسد تابه تکرار کلمه سعی کردم.


اهدافتان را تعریف کنید.
یک هدف مشخص است. نتیجه قابل اندازه گیری آنچه شما می خواهید، باید در یک زمان قابل تصمیم گیری حاصل شود. اهداف شما بالا رفتن از پله های سنگی به سوی واقعیت ها، کلید دوم عامل اصلی در نقشه نهایی زندگی شماست.
اهداف تجاربی هستند که تابه حال نداشته اید، جاهایی که هرگز نبوده اید، مردمی که ملاقات نکرده اید، درامدی که به آن نرسیده اید، نوعی از معاشرت که از آن لذت نبرده اید، داشتن چیزی که به طور رایج نداشته اید و صاحب آن نبوده اید. شبیه رویاهای شما محدودیتی برای تعداد این اهداف نیست. شما می توانید بیش ازحد تصور آن ها را تنظیم کنید،اگر چه همین اهداف آن چه را که قصد دارید در آینده به آن برسید معرفی می کنند اما آن ها همیشه تنظیم خواهند بود و روی آن در آینده کار خواهد شد. تعریف آن که دنبال چه هستید50% مبارزه برای رسیدن به پیروزی است. اهمیت دادن به زندگی با آفریدن اهداف به وجود می اید. تفهیم اهداف چیزی است که غالبا بازنگری و کوشش دوباره شخصی و موفقیت های تجاری با اهداف نوشته شده را به عنوان محرک نیاز دارد. رسیدن به اهداف چیزی است که بستگی به دید وسیع با فعالیت های فراوان در برنامه شخصی و موقعیت های تجاری دارد.

 

تنظیم هدف درحرکت و موفقیت شما به همان اندازه اهمیت دارد که غذا خوردن و خوابیدن برای شما مهم است. تنها فرق آن این است که اگر هدف شما مشخص نباشد زندگی برای شما سرانجامی نخواهد داشت. در حالی که بدون هدایت اهداف در زندگی بیشتر قوای بالفعل خود را برای کسب تجربه های مثبت هیجان های زندگی، تحرک، لذت و حتی خوشحالی از دست خواهید داد. بدون هدف مشخص، زندگی شما از مشکلی به مشکل دیگر ختم می شود درحالی که می تواند از یک خوشبختی به خوشبختی دیگری پایان پذیرد. تنظیم اهداف هنگامی که قادر نیستید بر موانع غالب آید، شما را به سوی سوق می دهد. آن هم در زمانی که بین حصارهایی که برای موفقیت کامل شما ضروری است متوقف می شوید. اداره ی زندگی بدون هدف مثل اتومبیلی است که رانندگی آن را از صندلی عقب به عهده داشته باشید. برای موثر بودن در جریان تنظیم به اهداف که چگونه آینده اندیشی کنید، باید به ماورای خواسته ها صعود کنید. اهدافتان را با انتظارات اشتباه نگیرید. پیدا کردن اهداف و ایجاد آن در زندگی تصادفی مثبت است، اما آنچه که امیدوار هستید در زندگی به آن برسید بستگی به انتظارات شما دارد، غیر از آن چه که برای رسیدن به اهداف پایه گذاری شده روی آن کارمی کنید، شما خود را برای ندیدن و فرار از نا امیدی ها آماده کرده اید. نتیجه انتظارات شما مقدار زیادی غم و اندوه و مقدار بسیار زیادی رضایت خاطر و موفقیت است. انتخاب کاملا روشن است. توسعه دادن به اهداف و اینکه انتظارات را دور بیاندازید. اشتباه است که انتظار داشته باشید هر هدفی را به اتمام برسانید آن هم به صرف اینکه سزاوار آن نبوده اید، یا اینکه خبری در گذشته شما وجود داشته که به شما حق رسیدن به اهداف خاص را می دهد ولی بدبختانه آنجا چنین چیزی وجود ندارد. دست یابی به اهداف در زندگی فقط به علت برنامه ریزی و کنترل است نه بدلیل این که شما بدهی های گذشته خود را پرداخته اید. انتخاب کنید بهانه نیاوردید.


یک تنظیم نهایی از روش های فردی وجود دارد که به شما در رسیدن به هدف و مقصد سرعت می بخشد و از این رو واقعیت بخشیدن به رویا ها از طریق لیست فعالیت های روزانه، تقدم فعالیتهای مورد توجه شما را خط به خط نشان می دهد و تعیین کننده مقصود شما از به انجام رساندن کاری در طول روز جاری تا انتهای ماه تقویمی است. به نظر می رسد که محدودیتی برای زمان در هم سویی با لیست دراز مدت فعالیت هایی که می توانید انتخاب کنید برای شما در وقت وجود نداشته باشد. بنابراین به ندرت روزی در طول زندگی پیدا می شودکه احساس کنید پایان یافته است. به گذشته برگردید. آیا هرگز می توانید آنچه را که روزی احتیاج داشته اید به اتمام برسانید، انجام داده و انجام شده باشد. نکته مهم این است که فعالیت هایی که در به اتمام رساندن رویاها و اهداف شما مهمترین بوده اند در برنامه ای به وسیله شما تنظیم شده است. داشتن احساسی خوب در مورد چگونگی صرف وقت مورد نظر نیست و لازم نیست که تمام لحظات را یا به طور مداوم برای رسیدن به احساس مثبت یا پاداش های معنوی دنبال کنید.

 

به این مسئله فکر کنید: اگر بتوانید تاثیر خود را دو برابر کنید یا تغییری که می توانید بیش از دو برابر پیشرفت در همان مقدار زمان کاری به اتمام برسانید می توانید سرعت را در آنچه مقصود شما را کامل می کند دو برابر کنید و زمان رسیدن به آن رویاها و اهداف را به نصف تقلیل دهید. دقیقا 20% فعالیت هایی را که شما می توانستید انتخاب کنید و وقت روی آن صرف کنید می توانند 80%نتایجی را که دنبال آن هستید باز گردانند. بر عکس صرف وقت و انرژی روی 80% دیگر از فعالیت های شما فقط20% از نتیجه ای را که دنبال آن هستید به ارمغان می آورد، آن هم شامل 20% کل احساس رضایت خاطر شما از انجام آن کار به شمار می آید. وقتی که زمان رسیدن به رویاها و اهداف فرا می رسد، دقیقا 20% از فعالیت ها شما را به طرف گذرگاهی سریع تر و دورتر از دیگران هدایت خواهد کرد. آن 20% را شناسایی کنید و سپس بیشترین وقت و انرژی روحی و جسمی خود را در اتمام آن ها به کار بندید. ابتدا بر شروع و تکمیل آن 20% متمرکز شوید و این چیزی است که انرژی تلف شده کافی را به تاثیرات نتایج ایجاد شده تبدیل می کند. در کمال تواضع باید اشاره کردکه ضایع کردن وقت شما استعداد و انرژی در صرف کردن وقت روی چیزی است که بیش از 20% فعالیت شما در لیست شما  نخواهد بود. تا جایی که آن 2% کلا به پایان رسیده است.

 

اگر قانون 80/20 در مقدم ساختن فعالیت های عقلانی استفاده نشود، افکار شما خود به خود شما را به سوی فعالیت هایی که ساده تر عمل می کنند و تفکر کمتری را نیاز دارند کشیده می شود. انداختن لباس در لباس شویی ممکن است فعالیت ساده ای باشد چرا که به برنامه ریزی و یا به انرژی فکری کمتری نیاز دارد. اما محققان شما را به رویاها و اهداف نزدیکتر نخواهد کرد. شما به این ترتیب در می یابید که بیش از دو برابرکار را در نیمی از زمان انجام داده اید. به خاطر داشته باشید که تقدم فعالیت ها چیزی نیست که با فشار بر شما تحمیل شده باشد و شما به صورت اختیاری آن را انجام می دهید. به کار بستن قانون 80/20 همچنین اضطراب را که غالبا اتفاق می افتد آن هم وقتی که حس کنید که عقب افتاده اید و نتیجه کافی برای کار و کوششی که صرف آن شده به دست نیامده کاهش می دهد. با فرم درخواست قانون 80/20 می آموزید که زمان را فشرده کنید. در یک روز با به انجام رساندن کاری که قبلا دو یا چهار یا حتی ده روز انجام آن طول می کشید، با تمرین سطح مهارت شما گسترش می یابد. این تمرین تاثیر واقعی تجربه موفقیت و نیروی جدیدی را به شما منتقل می کند و شما را در متعادل کردن و کنترل زندگی توانا می سازد و خود شایسته شما استفاده کردن از قانون 80/20را بررسی می نماید.


کفایت و سودمندی را به تاثیر بخشیدن با حق تقدم در لیست فعالیت ها تبدل کنید. همچنان که نقشه نهایی زندگی خود را به حرکت درمی آورید به درک اختلاف بزرگی که بین کفایت و تاثیر وجود دارد خواهید رسید.کارایی عبارت است از جریان فعال بودن در تمام اوقات بدون لحظات بیکاری یا تنبلی. درحالی که تاثیر عبارت حداکثر بهره برداری در کمترین زمان است. بیشتر مردم زندگی را صرف کوشش در ثمربخشی بیشتر برای جامعه می کنند. هنوز هم سودمندی کلید به انجام رسانیدن کار بیشتر نیست. رویاهای شما اهداف، طرح های عملی همگی برای کسب نتایج هستند. آن ها ارتباط زیادی با مشغول بودن ندارد. وجود کفایت دریچه ای از هوشمندی است. تصور می کنید که چون سرگرم هستید باید حتما به جایی برسید. در واقع اغلب عکس این نظر صادق است هیچ وقت آنقدر سخت کار نکرده ام که نتیجه ای کم گرفته باشم این احساس بیانگر این است که نتایج متناسب با کوشش به کار برده شده به دست نیامده است. شما فقط طبق برنامه ای که آموزش تبدیل سودمندی به تاثیر گذاری است به اهداف خود خواهید رسید و آن را کشف خواهید کرد.

 

هر روز از زندگی شما می تواند به یک سری از فعالیت ها تقسیم شود. از مسواک زدن دندان ها تا توقف در رفتن به منزل و نوشتن یک نامه مهم یا حتی تلفن زدن به مادرتان تمام فعالیت های روزانه در مقایسه با هم با اهمیت فعالیت های برنامه حرکتی است. از اهمیت بالاترین آن ها تا اهمیت پایین ترین فعالیت ها لیست تهیه کنید، تا آن جا که کامل شوند و یا این که وقت شما در پایان روز تمام شود. اگر مثل تمام مردم گرفتار هستید می بینید که بارها وقت کم آورده اید. برای اینکه لیست را کامل کنید مشکلی نیست. همیشه فردایی وجود دارد. در حالی که فعالیت های قبلی وجود دارد می توانید هر روز را کامل کنید و همین برای شما مشخص خواهد نمود که به چه تعداد از اهداف ورویاهای خود در سال رسیده اید. قانون 80/20 را برای میزان اهمیت فعالیت ها ی روزانه به کار گیرید. وقتی که 20% فعالیت ها را در لیست خود شناختید مهم ترین تقسیم بندی این فعالیت ها به صورت باید، بشود و باید انجام می شد صورت می پذیرد. فعالیت های باید شدنی آن هایی هستند که اگر در زمانی معین یا در تاریخ مشخص شده به اتمام نرسند مسایلی فوق العاده نا مطلوب به بار می آورند. این فعالیت ها حتی مشکل از دست دادن زمان را نیز به همراه دارند. باید بشود ها را در راس تقدم فعالیت های خود قرار دهید. فعالیت های باید شدنی غالبا در انجام اهداف و رویاهای شما شرکت دارند. اما بسیاری از آن ها اگر چه ضروری هستند ولی مهمترین نتیجه یا دستاورد نیستند.

 

تا آن جا که هنوز وقت در مورد ضروریات صرف می کنید موثر هستید، ولی نه آن چنان که مطابق با وقت صرف شده سودمند باشند. به علت این که به اتمام رسیدن این فعالیت ها متضمن صرف وقت و انرژی بیشتر است که بعدا انجام می شود. به عبارت دیگر دوبار وقت برای آن ها صرف می شود و بهای بیشتری برای آن می پردازید. اگر زندگی شما تقریبا در کنترل است این باید بشودها و فعالیت های بی حاصل فقط بخش کوچکی از ساعت روز شما را می گیرند و شما می توانید هر روز قبل از اینکه باید می شد را آغاز کنید آن ها را کامل نمایید. از ضایع کردن وقت و انرژی با توسعه دادن لیست فعالیت های روزانه که شامل تقویم ماهانه می شود اجتناب کنید. به علاوه قبل از این که فعالیت های اجتماعی را در آن روز معین ثبت کنید منتظر پایان روز نباشید. در عوض می توانید تمام فعالیت های روزانه را که می توانید روی آن ها کار کنید در لیست بگنجانید و در غیر این صورت همین موضوع شما را برای شناخت بهتر اولویت های لیست ناتوان خواهد کرد.


ترس می تواند برای سلامتی، خوشبختی، ثروت و همچنین برای آرامش فکر شما خطرناک باشد و شاید بعضی از اوقات ترس برای شما طبیعی جلوه کند؛ چرا که ترس را نوعی احتیاط در برابر برخی موقعیت های خطرناک می دانید، درحالی که به هیچ وجه این طور نیست. ترس یک چیز غیرطبیعی است و باید هدف شما مبارزه و خلاصی از انواع ترس ها باشد. حداکثر کارایی و بازدهی کارکنان بستگی به میزان از بین بردن ترس در وجود آن ها دارد. در واقع ترس مانع محکمی بین شما و اهدافتان به وجود می آورد. شکی نیست که برای عملی کردن رویاها و رسیدن به اهداف باید با ترس خود مقابله کنید. شما برای رسیدن به چیزهایی که در زندگی می خواهید پیوسته در حال فعالیت و انجام کارهایی هستندکه قبلا انجام نداده اید. این کار تازمانی که ترس بر شما غلبه دارد و تا زمانی که ترس را کنار نگذاشته اید، غیرممکن است. آن وقت فقط ضعف هایی را که در راه رسیدن به اهداف خود داشتید شناسایی خواهید نمود و با تقویت و اصلاح آن نقاط ضعف در کمترین زمان به هدف های خود خواهید رسید. به یاد داشته باشید که کارایی، فرایندی است که در آن حداکثر نتایج در حداقل زمان به دست می آید. زمانی که پای ترس در میان باشد حداقل نتایج در حداکثر زمان به دست خواهد آمد.

 

اگر علاقه دارید باید با چیزهایی که از آن ها می ترسید، روبرو شوید. مسئله ای نیست که ترس تا چه اندازه ذاتا خشن است، شما به هر حال از زندگی و شکستن محدوده واقعیت ها تجربه کسب می کنید. بدون شک شما هم به این نتیجه می رسیدکه تمام ترس های شما تصورات خوابیده در ذهن شما است. همچنان که یکی از این برنامه ها را پیاده کنید، سایر ترس هایی که به آن بستگی ندارند و به نظر می رسد که در وجود شما لانه کرده اند، درهمان زمان و در همان جریان از بین می روند. آن چه از آن وحشت دارید زندگی شما را کنترل می کند و آن چه را که در کنترل شماست قدرتی روی زندگی شما ندارد. پیروزی بر ترس می تواند تجربه هیجان انگیزی باشد، آن هم زمانی که با یک روحیه تلاشگر و مفرح کامل شده و به انجام برسد. این نوع تجربه هیجان انگیز شامل بخشی از تجربه های شخصی روی لیست رویاها و اهداف شماست و همه آن چه را که میل دارید به دست خواهید آورد؛ یعنی شهامت در مقابل ترس. مردم از تلاش و مبارزه اشخاص شجاع اکراه دارند، زیرا یک شخص نترس مانند یک تانک است که می غرد و بی امان در میان جنگلی با درختان کوچک پیش می رود. اعتماد به نفس والا از دانشی است که چهارچوب آن را می دانید و کلا  توانایی حل آن چه که در زندگی برای شما پیش می آید از همین دانش سرچشمه می گیرد.

 


منبع:
مدیریار

 

در صورت علاقه مندی به یادگیری کامل مبحث مدیریت ریسک، جهت پیش ثبت نام و یا  شرکت در دوره ها کلیک کنید.

جهت پیش ثبت نام  کلیک کنید...

در صورتی که به مشاوره پیرامون موضوع فوق علاقه دارید کلیک کنید...

اطلاعات بیشتر کلیک کنید...

 

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی