تبلیغ 1 اتیه

پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آن‌ها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می‌کرد.

 

انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند، با وزیر خود مشورت کرد و هر سه پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی به سفر می‌روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی‌گردم این دانه گل‌ها را تر و تازه به من باز گردانید و هر کس بهتر از دیگران از آن‌ها مواظبت کند، ولیعهد من خواهد بود.

پسر اول دانه‌ها را در صندوقچه‌ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد

پسر دوم آن‌ها را به بازار برد و فروخت و نزد خود اندیشید وقتی پدرم بازگشت به بازار می‌روم، دانه‌های تازه می‌خرم و به او بازمی‌گردانم

پسر سوم دانه‌ها را به باغچه برد و آن‌ها را کاشت

بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت پسر اول در صندوقچه را باز کرد، تمام دانه‌ها پوسیده و از بین رفته بودند، پسر دوم زود به بازار رفت و دانه‌های تازه خرید و به نزد پدر آورد، پادشاه کار او را تحسین کرد، و اما پسر سوم، پدر را به باغچه برد و گل‌های شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همه‌ی گل‌ها تخم تازه خواهند داد و آن دانه‌ها را به شما خواهم داد.

پدر به هوش و زیرکی پسر سوم آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد، زیرا که این دقیقا کاری بود که با دانه‌ی گل باید کرد...

نتیجه گیری راهبردی:
دانه‌ی گل برای کاشتن، پرورش دادن و استفاده از زیبایی و عطر آن است، درون همه‌ی ما خداوند دانه‌های استعداد بسیاری گذارده است

آن‌ها را نباید در صندوقچه گذاشت تا از بین بروند، به بطالت هم از دستشان نباید داد، بلکه آن‌ها را باید بکاریم، آبیاری کنیم و پرورش دهیم، تا هر کدام گیاهی سبز، شاداب و باطراوت شوند، اگر شجاعت به سلطه گرفتن نفس‌مان را داشته باشیم، روزی این گیاه به گل خواهد نشست...

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی