تبلیغ 1 اتیه

کلا خرید یک مورد منفی نیست در مواقعی از سال تب آن بالا میرود؛ مثل آستانه سال نو، اول هر فصل، مناسبت های خاص مانند روز پدر و روز مادر و ... و اصلا نباید آن را اختلال رفتاری دانست.

 

 درواقع ما روانشناس ها زمانی آن را عادت بدی میدانیم که از حد عادی خارج شود و فرد برای فرار از احساسات منفی این گزینه را اولویت بداند و یا بعد از آن دچار یکسری احساسات منفی شود. یک عده برای فرار از یکسری استرس ها، فشارها یا افسردگی ها اقدام به خرید میکنند، ریشه این رفتار از کجاست؟

 

معمولا خریدکردن یکی از راههایی است که افراد انتخاب میکنند تا با حس های منفی مواجه نشوند. ما اغلب افرادی را میبینیم که برای فرار از حس های منفی از مکانیسم های مختلف دفاعی استفاده میکنند. ما آدمها یکسری مکانیسم دفاعی، مثبت یا منفی، درمقابل احساسات منفی داریم؛ مثلا کسی که معلولیت جسمی دارد، ازلحاظ روانی روی خودش کار میکند و با استفاده از فعالیتهای جبرانی، سعی دارد از مکانیسم دفاعی مثبت استفاده کند؛ درحالیکه برخی دیگر از این مکانیسم ها به شکل منفی استفاده میکنند؛

مثلا ممکن است فردی در حالت استرس یا زمانیکه دچار تکانه های روحی است، به غذاخوردن روی بیاورد و فرد دیگری ممکن است تمایل به خرید داشته باشد.این را نمی توانیم فرافکنی بنامیم، در فرافکنی عادتهای خودمان را به دیگران نسبت میدهیم، مانند حسادت. ولی خریدکردن بیشتر به مکانیسم دفاعی جبران نزدیک است، یعنی فرد برای جبران حس منفی اقدام به خرید یا رفتارهای دیگر می کند. این رفتار زمانیکه حالت افراطی یا حالت اعتیاد گونه پیدا می کند و یا وقتیکه فرد و اطرافیانش را آزار میدهد نیاز به کنترل دارد.

 

اعتیاد خرید
از دهه هفتاد میلادی روان شناسان روی این مسئله تحقیق کردند، ولی عنوان اعتیاد خرید برای آن استفاده نمی شود. در واقع این اصطلاح برای کسانی به کار می رود که راه های کنترل تکانه را بلد نیستند و به همین خاطر دست به کارهایی می زنند که گرچه چندان مثبت نیست، اما در آن لحظه به فرد کمک میکند تا از آن حس منفی فرار کند.


برای کنترل این رفتار ها فرد مبتلا به شکل پلکانی می تواند کارهایی بکند. اولین کاری که باید انجام دهد، آن است که زمان اقدام به خرید از خودشان سوال کنند که من برای چه دارم خرید می کنم؟ 


چون این رفتار بعد از مدتی تبدیل به عادت میشود؛ یعنی اوایلش می داند که مثلا دارد خرید می کند تا مشکلات یا حس منفی اش را فراموش کند، اما بعد از مدتی و پس از تکرار تبدیل به یک عادت رفتاری میشود؛
 مثلا 3 یا 4  سال بعد اگر از او سوال کنید نمیداند چرا این کار را دارد انجام میدهد.

 

برای ازبین بردن عادت های رفتاری، کاری که ما انجام میدهیم این است که به فرد کمک کنیم تا باور و فکری را که پشت این رفتار وجود دارد، بشناسد. درحقیقت این کار ازطریق سوال پرسیدن از خود است که من چرا دارم این کار را انجام می دهم؟ آیا من واقعا به این وسیله نیاز دارم یا فقط دارم خرید می کنم که به چیزی فکر نکنم یا مثلا به خرید می روم که از موقعیتی فرار کنم و پیش فرد خاصی یا در جای خاصی نباشم. وقتی ریشه مشکل شناخته شود، اولین قدم برای حل آن، برداشته شده است.


در شکل دوم این رفتار که  وسواس و رفتارهای وسواسی دسته ای ازاین رفتار هستند که فرد آنها را به شکل تکرار انجام میدهد و پشتشان یک فکر آزاردهنده است. فرد برای فرار از این فکر آزاردهنده دست به یکسری کارها میزند برای خنثی کردن این اضطراب و اوایل هم نتیجه میدهد. کسی که وسواس بیماری دارد، وقتی دستش را میشوید، این اضطراب موقتا برطرف میشود و احساس آرامش میکند، ولی این فکر درحال تقویت است و به شکل ریشه ای حل نمیشود. در خریدهای وسواسی هم این اتفاق رخ میدهد؛ یعنی فرد در ابتدا احساس آرامش می کند ولی به مرور آن رفتار آنقدر قوی نیست که آن فکر آزاردهنده را برطرف کند. 
واقعیتش این است که خرید راه مناسبی برای برطرف کردن اضطراب یا افکار آزاردهنده و آسیب رسان نیست و فرد باید مهارت هایی را بلد باشد که بتواند مشکل اصلی را برطرف کند.

 

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی